بدون عنوان
قندكم..سلام...داشتم در مورد مسافرت برات تعريف مي كردم...خلاصه يه كم به ماشين عادت كرده بودي..و خيلي كم بهونه مي گرفتي...حدوداي ظهر رسيديم شمال...شهر نور..مي خواستيم اقامت كنيم..يه ويلا گرفتيم...كه دو خوابه بود...ناهار خورديم و عصر رفتيم دريا...و تو ذوق زده شده بودي....اينهمه آب ... و تو عاشق آب بازي بودي....كلي بازي كردي...بعدش هم رفتيم قايق سواري.....صبح فرداش..رفتيم نمك آبرود براي تله كابين..و دوباره عصر رفتيم دريا...و تو كلي كيف كردي...و حسابي بازي كردي...صبح فرداش به سمت مشهد حركت كرديم..و شب به شهر مشهد رسيديم...يا امام رضا...خودت مواظب همه كوچولو ها باش...مواظب كوچولوي منم باش...دوشنبه صبح رفتيم حرم...و ديگه حرم ماماني زياد قابل توصيف نيست...فقط آدم يه حال و هواي ديگه پيدا مي كنه...تا جمعه مشهد بوديم...اونجا علاوه بر حرم به شهر توس رفتيم...و به طرقبه رفتيم...سد چاليده هم رفتيم...و خلاصه هفته خوبي بود...و جمعه به سمت شيراز حركت كرديم..شب توي شهر ابركوه مونديم...و صبح شنبه برگشتيم شيراز...و تو ذوق زده شده بودي وقتي دوباره اسباب بازي هاتو ديدي....